بچه کجایی؟
عقید مینویسد:
سلام
دوستان سخت است پایان هر چیزی!
و این آخرین خاطره از مهدی زین الدین
به نیت پنج تن،پنج تا خاطره نوشتم واین از آخریش.
عباس منشی زاده:
تازه از بیمارستان اومده بودم زیاد به وضع منطقه آشنا نبودم.دلم گرفته بود،اینجا غریب بودم بعلاوه ی اینکه تو عملیات قبلی صدوهشتاد نفر از بچه های گردانمون جلوی چشمم...
تو این فکرا بودم که یکی از بچه هارو دیدم،گفتم اخوی چه خبر؟
گفت داداش ارتفاع بالا سر عراقی هارو گرفتیم،تو خط راس هم کمین گذاشتیم فردا صبح بریزیم سر و کله بعثی ها،زین الدین هم گفته کسی تو راس نره وگرنه کمین لو میره!
داشتم میرفتم طرف سنگر که دیدم یه جوان بیست و یکی دو ساله با جثه ای نحیف و کلاهی سبز رفته بالای درخت و با دوربین داره کمین رو دید میزنه!
از کوره در رفتم گفتم هی پسر! تو دید بعثی هایی نمیگی کمین لو میره! مرتیکه بیا پائین ببینم!!
یه نگاهی به من کرد و پرید پائین.گفت چیه برادر؟ گفتم تو خجالت نمیکشی؟ میخوای لو بریم؟ میخوای به کشتنمون بدی! میدونی زین الدین دستور داده کسی اینجا نیاد!
گفت خیلی عصبی هستی. گفتم باید هم باشم صدوهشتاد تا از رفیقم جلوم پرپر شدند بعد تو میگی...
دستم رو گرفت توی دستش و گفت مال کدوم گردانی؟ بچه ی کجایی؟
گفتم ضد زره،بچه ی تهرونم حالا که چی؟
گفت هیچی دست شما درد نکنه،بله بنده اشتباه کردم حق با شماست.
لحن صحبت کردنش من رو هم آروم کرده بود!
توی این موقع یه پسری رسید و جوان دیدبان ما رو بغل کرد و بعد از کلی خوش و بش رفت!
دنبالش رفتم و گفتم حاجی این جوان دیدبان رو میشناختی؟
گفت آره مگه نمیشناسیش!! مرد مومن مهدی بود دیگه! زین الدین!!
منو میگی،جنگی برگشتم ازش معذرت بخوام ولی ندیدمش.
دیگه هم ندیدمش تا...
خبر شهادتش تو جبهه پیچید...
"پایان خاطرات مهدی زین الدین"
البته خاطراتش پایانی ندارد...
با تشکر از:
1.خود حاج مهدی عزیز که اجازه و توفیق نشر این خاطرات رو به ما داد.
2.نویسنده ی وبلاگ عشق(ع) استاد ما تاج سر ما که در حمایت هرچه بیشتر این موضوع بنده رو راهنمایی کردند و کتاب خاطرات این شهید بزرگوار رو برای ما هدیه گرفتند.
3.نویسنده ی وبلاگ آخرین ایستگاه،شهادت از جهت راهنمایی ها و انتخاب خاطرات.
4.نویسنده ی وبلاگ اندیشه هایی با طعم نمک از جهت تماس تلفنی با ما و همکاری در این زمینه.
5.نویسنده ی وبلاگ یک مهر ماهی با عقیده هاش از جهت نظراتی که برای پیگیری این خاطرات انجام دادند.
6.نویسنده وبلاگ عاشق شهادت از جهت علاقه ی این نویسنده به شهدا و شهادت و دنبال کننده ی راه شهدا.
7.نویسنده وبلاگ نجات یافته از جهت اعلام علاقه مندی به گذاشتن هرچه سریع تر خاطره ها.
8.و کلیه کسانی که شاید از قلم افتاده باشند...
9.شادی دل امام زمان(عج)وشفاعت شهدا از ما صلوات.
تهران - کربلا