تهران - کربلا

.
تهران - کربلا

بده در راه خدا من به خدا محتاجم
من به بخشندگی آلِ عبا محتاجم

از قنوتِ سحرِ مادرتان جاماندم
پسرِ حضرت زهرا به دعا محتاجم

مهربان ، کاش زُهیری بَغلم می کردی
من به آغوشِ پُر از مهرِ شما محتاجم

شوقِ پرواز بده روحِ زمین گیرِ مرا
به جنونِ سرِ اِیوان طلا محتاجم

دودِ این شهر مرا از نفس انداخته است
به هوای حرم کربُبلا محتاجم

چقدَر گریه کنم تا نبری از یادم
در سراشیبیِ قبرم به شما محتاجم...

۱۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

چرا کلاغ ها به خانه نمی رسند؟!

شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۱، ۰۳:۱۰ ب.ظ
عقید مینویسد:

"گفت و گوی من با کلاغ حیاطمون!"

خسته شده بود و درد به بال هایش دویده بود.باد سرد پاییزی نمی گذاشت به سمت باغ های اطراف شهر پرواز کند.
درختان توی مه،دور تر از جایی که بودند به نظر می رسیدند.بال هایش مثل دو قطعه سنگ بر تن سرما زده اش سنگینی می کرد.با یاد لانه بی حس شد و روی آنتن پشت بامی فرود آمد.
از قار قار خودش بدش آمد:نباید توی این هوای ناجور دورتر می رفتم!
کوشید به یاد آورد از چه زمانی لانه اش را ترک کرده است.به خاطر آورد،بهار که بود نم نم باران را از لانه اش تماشا می کرد.قطره های ریز باران مثل پرده ی توری نازکی روی درخت ها و رودخانه و خانه های اطراف شهر کشیده می شد.
باران بند می آمد و گاهی رنگین کمان در گوشه ی آسمان باز می شد.
دلش می خواست آنقدر پرواز کند تا برسد به رنگین کمان.آن روز ها خیال می کرد رنگین کمان مثل یک رودخانه است و او می تواند خود را بزند به رنگ های جاری!،پر و بالش را بشوید،آبی و سفید و صورتی شود.بعد برگردد پیش دوستانش  و پز بال های رنگی اش را بدهد!
باز هم از قار قار خودش متنفر شد:کلاغ احمق! یه کلاغ واقعی همیشه یه کلاغه نه طوطی!
آهسته به همه ی قصه گوهای دنیا التماس کرد:
پدر بزرگ ها،مادر بزرگ ها،قصه گو های مهربون! شما که قصه های خوب برای بچه های نازنینتون می گین،کار بسیار خوبی می کنین؛اما چرا در آخر قصه هاتون هیچ کلاغی به خونه اش نمی رسه؟! به خدا این عادلانه نیس...
دو قطره اشک سر خورد روی منقارش.ساکت شد،بی صدا گریه کرد...
تنها دلش می خواست یک قصه گوی مهربان،کودکی را کنارش نشانده باشد و برایش قصه بگوید.آرزو می کرد قصه گو در پایان قصه دلش به حال کلاغ ها بسوزد.
حتم داشت روزی از روز ها به خانه اش خواهد رسید،و آن، روز مرگش بود...


کاملا بی ربط:توی مارپله ی زندگی،مهره نباش که هرچی گفتن بگی باشه...! تاس باش که هرچی گفتی بگن باشه.

فقط من!!

سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۵۹ ب.ظ

عقید مینویسد:


این روز ها اظهارات و تحرکات و دیدار ها و مصاحبه ها و اظهار نظر های اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی،نشانگر آن است که وی شخصا قصد حضور در انتخابات آینده را داشته و یا راسا اقدام به تعیین و حمایت از کاندیدایی خاص خواهد کرد.

هاشمی 87 ساله که طبق قوانین جدید،محدودیت سنی برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ندارد،این روزها با انتقاد از همه ی خدمات و عملکرد دولتهای نهم و دهم و اعتراض به روند مدیریت نظام اسلامی،همچنان خود را قیم و صاحب انقلاب میداند.

وی با به فراموشی سپردن همه ی مصائب و مشکلات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی دوران حاکمیت خود،عملا روند کنونی محصول حضور (افراطی ها) میداند و با تمجید از خود،حتی اطرافیان امام راحل(ره) را نیز به افراطیونی تعبیر کرده که معتقدند به تداوم جنگ،حتی بعد از هشت سال بوده اند.

این اظهارات،گر چه با پاسخ برخی مطلعین و سرداران جنگ و معدود سیاسیون بصیر مواجه شد،اما آقای هاشمی آنچنان سخن میگوید و آنچنان در خاطرات خود از کلمه ی (من) و شخصیت بزرگ خود سخن میگوید که گویی در این انقلاب هیچ فرد و شخصیت دیگری دخیل نبوده و عملا شخصیت های بزرگ و تئوریسین های بزرگ انقلاب همچون شهیدان:بهشتی،مطهری،رجایی،مفتح،باهنر،شهدای محراب...و دهها شخصیت بزرگی که همچنان در کنار رهبر معظم انقلاب،مشغول خدمت به نظام اسلامی هستند را نادیده می انگارد!

این دیدگاه تا آنجا ادامه یافته است که انواع تخلفات بزرگ همسر و فرزندان خود در مسیر حساس کنونی را نادیده گرفته و طی روز های اخیر،بعد از آزادی خاص مهدی هاشمی،متهم بزرگ امنیتی فتنه ی 88،وی را به بهانه ی ختم و تشییع دکتر حبیبی،به میان مسئولان و شخصیت ها و بزرگان نظام آورده و اورا در محافل حاضر میسازد!

اگر یک شهروند عادی مرتکب تنها یکی از جرم های مهدی هاشمی شده بود،الان با چه سرنوشتی مواجه بود؟!

آیا حمایت از فرزندان خطا کار نشانه ی بزرگی و افتخار است؟!


"به نقل از نشریه ی عبرت های عاشورا"


تهران - کربلا


کاملا بی ربط: از حرف مردم دلگیر نشو،بعضی ها نیش زدن طبیعتشونه! سالهاست به هوای بارانی میگویند:هوای خراب...!!

ایستاده ایم تا ظهور...

يكشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۱، ۰۸:۳۸ ب.ظ
عقید مینویسد:

آن روز ها که دشمن به جانمان حمله کرد
شهدا ما را شرمنده خود کردند...
این روز ها که دشمن به نانمان حمله کرده است
شرمنده شهدا نشدیم...




نتانیاهو: قبلا درباره خطر هسته ای ایران هشدار دادم،اما امروز میخواهم خطر پیچش تاریخ به نفع ایران را گوشزد کنم و بگویم خامنه ای از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبل الطارق در مراکش را به لرزه انداخته و ملت ها را به سوی خود جلب کرده است.

سلامتی نائب المهدی(عج)صلوات



عکس های راهپیمایی امروز توسط عقید



فردوسی تو هم تا آخر ایستاده ای؟!



سرباز کوچک امام خامنه ای



ظهور نزدیک است...



ولی هم مرغ داریم هم ریکا...!! مسئولین پیگیری کنند!



جای شهدا خالی...



بنده خدا تا فهمید میخوام عکس بگیرم یه کم خجالت کشید!



خدا قوت جوان...



دیروز،امروز،فردا...





تا آخر ایستاده ایم...



بحر طویل پرچم ها...





چیزی که عیان است...

 


تهران - کربلا


کاملا بی ربط:بعضی از آدم ها خوب نمی بینند، اما بعضی های دیگه خوبی رو نمی بینند...!!