تهران - کربلا

.
تهران - کربلا

بده در راه خدا من به خدا محتاجم
من به بخشندگی آلِ عبا محتاجم

از قنوتِ سحرِ مادرتان جاماندم
پسرِ حضرت زهرا به دعا محتاجم

مهربان ، کاش زُهیری بَغلم می کردی
من به آغوشِ پُر از مهرِ شما محتاجم

شوقِ پرواز بده روحِ زمین گیرِ مرا
به جنونِ سرِ اِیوان طلا محتاجم

دودِ این شهر مرا از نفس انداخته است
به هوای حرم کربُبلا محتاجم

چقدَر گریه کنم تا نبری از یادم
در سراشیبیِ قبرم به شما محتاجم...

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محرم» ثبت شده است

چقدر سخت گذشتیم این مرز مهران را...

دوشنبه, ۹ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۵۸ ب.ظ

عقید مینویسد:

 

خدایی دلمان برای وبمان تنگیده بود!

 

از من نیاز میرسد و از تو ناز حسین               عجب درد سری شده سفر کربلای من

 

سفر کربلای من:

 

+وقتی صبح بعد از نماز صبح خوابت نمیبره و دلت شوره قراری که گذاشتی رو میزنه! و حتی پرچمی که آماده کردی برای پیاده روی اربعین که روی مبل گذاشتی کنار کیف کولیت که جا نمونه!

+وقتی سر قرار حاضر میشی و وسایلت رو توی صندوق عقب ماشین میذاری، و حتی پرچم رو!!

+وقتی از محله ی خودت که خراسونه قراره بری مرقد امام به کاروانی که از خراسان اومده ملحق بشی!

+وقتی پرچم رو یادت میفته که جا گذاشتی تو صندوق عقب آژانس!!

وقتی...

+وتی لب مرز مهران میرسی و سیل جمعیت مشتاق اربعین رو میبینی!

+وقتی ساعت 8 صبح میرسی به مرز مهران و ساعت 1 بعد از ظهر نمازت رو تازه تو نقطه صفر مرزی میخونی و انقد مهر ورود زدن به خاک عراق به پاسپورتت طول میکشه که نماز مغرب و عشات رو هم تو نقطه صفر مرزی میخونی!!

+وقتی تازه ساعت 8 شب همون روز راه میفتی سمت نجف بدون خوردن ناهار و شام!!

+وقتی از ازدیاد جمعیت کانتینر میاد و مردم رو میریزه توش و میبره سمت نجف!!

+وقتی میرسی نجف و از کنار صحن در حال ساخت حضرت زهرا(سلام الله علیه) میگذری!

+وقتی تو نجف اشک شوقت میاد! اشک ذوقت میاد!! نه از روی ناراحتی! از روی شادیت و از روی آرامشی که داری پیش پدر واقعیت!

+وقتی دِهین های نجف دلت رو میبره و یا حتی فلافل هاش و آب انارای قرمز و آب پرتقال شیرینش!

+وقتی ناهار هتلت بعد از یه روز سخت طی کردن تو مرزت ماهی باشه که دوست داری! اونم با لیموترش!

وقتی...

+وقتی کم کم مخ مدیر کاروان رو میزنی که آقاجون ما این حرفا حالیمون نیست!! باید بذاری پیاده بریم!

+وقتی مدیر کاروان براتون از نا امنی و این چیزا صحبت میکنه و آخرش میگه نباید برید!!

+وقتی صبح زود با بچه ها هتل رو ترک میکنی و جیم فنگ میشی!!

+وقتی از ستون شماره ی 1 تا 180 نزدیک به دو کیلومتر رو باید پیاده بری تا برسی  به ستون شماره ی 1 جاده کربلا!

+وقتی تو راه به فکر هیچی نیستی و فقط به تعداد زیاد شدن ستون ها دقت میکنی! دوست داری برسی به ستون 1452

+وقتی تو راه به قول حاج آقا پناهیان اگه دچار تکبر بشی تو راه رفتن یهو میبینی یه بچه ازت جلو میزنه!!

+وقتی دو روز اصن غذای درست حسابی نخوردی و فقط با تنقلاتی که تو راه بهت دادن سیر میشی و احساس گشنگی نداری!!

+وقتی ی جا از شدت گشنگی دیگه نمیتونی راه بری و یهو جلوت چلو گوشت و مرغ بریون میذارن!!!!

+وقتی ستون های آخر رو با پا درد فراوان و خستگی شدید داری پشت سر میذاری به عشق رسیدن به حرم!!

+وقتی از خستگی دلت میخواد بشینی گریه کنی و دیگه راه نری ولی چشمت به گنبد علمدار کربلا میفته و بی درنگ ادامه میدی!

+وقتی میرسی به بین الحرمین و دوراهی بهشت که ندونی اول اینجا و یا اول اونجا!!

+وقتی ساعت 2 شب میرسی هتل و میپری تو حموم و 45 دقیقه زیر آب داغ میشینی تا رگای پات باز بشه که نمیشه!!

وقتی...

+وقتی اندفه دلت میخواد همش از باب الزینبیه وارد حرم امام حسین(علیه السلام) بشی!

+وقتی میخوای بری سمت ضریح و فشار قبر رو حس میکنی از طرف جمعیت!

+وقتی میرسی به ضریح و میخوای برگردی دیگه برگشتت با خداس که ازونجا چطور بیای بیرون!!

+وقتی چشمت به این گنبد و بارگاه میفته و یاد همه کسایی میفتی که التماس دعا گفتن و بهت گفتن که چی بگی!

+وقتی ضریح حضرت عباس(علیه السلام) از شدت فشار جمعیت یک از ستون هاش میشکنه!!

+وقتی همه ی مردم رو از ضریح بیرون میکنند و از مانیتورها و مانیتور بین الحرمین فیلم تعمیر ضریح رو پخش میکنند که دارند جوش میدن!

+وقتی اشک از چشمت میاد برخلاف نجف!!

وقتی...

+وقتی به سمت کاظمین در حرکتی و دلت هوای مشهد رو داره!!

+وقتی میرسی کاظمین و به دلیل نبودن هتلمون تو کاظمین از نماز ظهر تا نماز مغرب میمونی تو حرم!!

+وقتی توی صحن مثل حرم امام رضا(علیه السلام) رواق زدن!

+وقتی سفرت تمام شده و داری برمیگردی و برای یک شب خواب میری بغداد!

+وقتی تا از اتوبوس پیاده میشی این شرطه های عراقی میگن سریع وارد هتل بشید که امنیت نیست!!

+وقتی فردا صبح به سمت مهران در حرکتی و ظهر میرسی و یاد رفتنت میفتی!!

+وقتی پاسپورتت خیلی راحت مهر خروج و ورود میخوره و میگی چقدر سخت گذشتیم این مرز مهران را...!

+وقتی لحظه به لحظه به تهران نزدیک تر میشی و به این فکر میکنی که کجا بودی!!

+وقتی 2 ساعت مونده به نماز صبح میرسی قم و از کاروانت جدا میشی که تو به تهران برسی و آنها به مشهدشون!!

+وقتی با 3 هزارتومن میرسی ترمینال جنوب تهران و کل مسیر خواب بودی!!

+وقتی نماز صبحت رو تو خونه میخونی بعد از بوسیدن دست و روی مادر و بوسیدن پیشونی پدر!!

+وقتی راحت میخوابی و وقتی از خواب بلند میشی میگی مثل یک خواب بود... مثل یک رویا...

+وقتی روز از نو و روزی از نو و وقتی نداری برای درس خوندن امتحانی که فرداش داری!!

+وقتی تو کل سفرت سرما نمیخوری به محض رسیدن تهران سرما میخوری!!

وقتی...

وقتی که دیگر گذشت... و این نیز بگذرد...

 

و چه سخت گذشتیم مرز مهران را...

 

+++محمدمقداد+++

سیمای برادر از کلام خواهر

سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۱۱ ب.ظ

عقید مینویسد:

 

حضرت زینب(سلام الله علیه) در خطبه ی خود نزدیک دروازه کوفه، ده صفت را برای حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) ذکر فرموده که در شناخت شخصیت والای آن حضرت نقش شایانی دارد

 

+ سَلیلِ خاتَمِ النُّبُوَّه: او سلاله و زاده ی خاتم پیامبران بود، که همه این را میدانند و جای انکار احدی نیست.

+ و مَعدِنِ الرِّسالَه: و کانون رسالت بود.

+ و سَیِّدِ شَبابِ اَهلِ الجَنَّه: بزرگ و آقای اهل بهشت است که همگی جوانند و این مقام پر افتخار مطلبی است که در کلام پیامبر(صل الله علیه و آله) ذکر شده است.

+ و مَلاذِ حَربِکُم: در جنگ و گرفتاری ها پناهگاه شما بود.

+ و مَعاذِ حِزبِکُم: پناهگاه جمعیت به شمار میرفت.

+ مَقَرِّ سِلمِکُم: مقر سلم و آرامش جامعه بود و در نزد او احساس سکون و راحتی میشد.

+ آسی کَلِمِکُم: او طبیب معلج دردها و دوا و داروی جراحت ها بود.

+ و المَرجَعِ اِلَیهِ عِندَ مُقاتِلَتِکُم: مرجع دادرسی و حل و فصل درگیری ها و ستیزه جوییهای مردم به شمار میرفت و در نزد او مساله حل میگردید و مشکل برطرف میشد.

+ و مَدرَهِ حُجَجِکُم: او بیانگر حجت ها و براهین مردم و زبان گویای جامعه برای ارائه ی ادله بود و آنان در مقام احقاق حق یا دفع باطل یا اثبات حقانیت به او استناد میکردند.

+ و مَنارِ مُحجَتِکُم: او همچون چراغی روشن و مشعلی پر نور و تابان در مسیر امت اسلامی نور افشانی میکرد.

 

سید ابن طاووس نقل میکند: حضرت زینب(سلام الله علیه) در مجلس یزید(لعنت الله علیه) با دیدن منظره ی دلخراش سر مبارک برادرش آن قدر ناراحت و متاثر شدکه که دست برد و گریبان چاک کرد و با صوتی حزین و اندوهناک فریاد زد:

 

یا حسیناه، یا حَبیبَ رسُولِ الله، یابنَ مکَّهَ و مِنی، یابنَ فاطِمَهَ الزَّهراءِ سیِّد النِّساء، یابنَ بنت المُصطفی؛ ای حسین من، ای محبوب رسول خدا، ای زاده ی مکه و منی، ای فرزند فاطمه ی زهرا سیده و بزرگ بانوی زنان، ای فرزند دختر پیامبر.

 

 

به اشک چله گرفتم که محترم باشم

خدا کند که شب اربعین حرم باشم...

 

کلیک کنید

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

کلام معصوم: کام کودکان خود را با تربت سیدالشهدا(ع) بردارید و با اینکار آنها را بیمه کنید.{امام صادق(ع)} بحار ج101 ص 136

پیام شهید: برادرانم، اگر پروردگار عزیز عنایت فرمود و در جوار شهدا قرار گرفتم. برایم گریه نکنید، بلکه استوارتر و با قامتی بلند مبارزه را ادامه دهید.{شهید عبدالله جعفری}

---------------------------------------------------------------------

پ.ن1: مشهدالرضا(ع) دعا گوی همه بودم.

پ.ن2: یکی منو قانع کنه بهم بگه که خدا و اهل بیت به ما نامحرم هستند یا نیستند؟!! اگه نیستند چرا حجاب دخترها و خانم ها موقع نماز و برای ورود به حرم ها کاربرد داره؟!!!

پ.ن3: عرض دیگه ای ندارم! :|

 

 

کاملا بی ربط: حق الناس همیشه پول نیست، گاهی دل است، دلی که باید میدادی و ندادی!

این یک پست نیست!

چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۴۷ ب.ظ

عقید مینویسد:

 

فقط

با امام حسین باشید

با امام حسین باشید

با امام حسین باشید...

همین

داغونِ امام حسینم به قرآن...

 

من که اینارو گوش کردم و دیدم داغون تر شدم!

{+++}

{+++}

 

 

تا اطلاع ثانوی پستی درکارم نیست!

دعا بفرمائید.