يكشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۴۲ ب.ظ
عقید مینویسد:
آبرو داری کن منو ببر حرم...
همش چند روزه از خودم دارم میپرسم که من چه خطایی ازم سر زده که یکسال از کربلا رفتنم گذشته و هنوز ارباب لیاقت دوباره خدمت رسیدنش رو به ما نداده!
پارسال بود همچین موقع هایی بود که از نجف به سمت کربلا در حرکت بودیم :(
چی میشه یه بار دیگه باز بیام پابوست/که میخوام غرق بشم توی اقیانوست...
از اتوبوس که اومدم پائین باورم نمیشد اومدم کربلا، باورم نمیشد روی خاکی پا گذاشتم که حضرت زینب روزی پا گذاشته بوده و...
بمیرم برای حضرت رقیه...
یادمه سرم رو میترسیدم بگیرم بالا! شاید باورتون نشه ولی بعد از گذشت یک ربع اولین نگاه عمرم به گنبد طلایی علمدار کربلا افتاد...
شاید حسم رو درک نکنید ولی باورتون نمیشه قادر به حرکت نبودم! و از پشت با ضربه ی پسرخاله ی گرام شروع کردم به حرکت به سمت هتل.
تو هتل قرار نداشتم! میخواستم نماز ظهر و عصر رو برم حرم بخونم.
خلاصه با همون پسرخاله گرام همه رو پیچ زدیم و رفتیم سمت حرم، اول رفتیم حرم حضرت عباس، بعد از خوندن ادعیه و... پا برهنه(با جوراب!) :) رفتیم به سمت بین الحرمین، اونجا بود که به خودم گفتم الان باورت میشه محمد که تو بین الحرمین وایسادی؟ بعد گفتم نه! از پسر خالم پرسیدم تو باورت میشه؟ گفت آره!! ینی اعتماد به نفسش خیلی منو قانع کرد :)
هنوز خاطره ی اولین نگاهی که به گنبد امام حسین انداختم رو یادم نمیره! هوا خاکی، صدای قرآن، آفتابی که قشنگ در زاویه ی 45 درجه ای با گنبد جا گرفته بود و نورش گنبد طلایی رو بیشتر تو دل جا میداد!
البته توی اون هوای غبارآلود خورشید نوری نداشت، این گنبد بود که از خودش نور میداد و به واسته ی اون خورشید هم رنگ و بویی گرفته بود!
بد دلم تنگ کربلا شده خدا...بد...
عشق رسوایی محض است که حاشا نشود
عاشقی با اگر و شاید و اما نشود
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
هر کسی در به در خانه ی لیلا نشود
دیر اگر راه بیافتیم به یوسف نرسیم
سر بازار که او منتظر ما نشود
لذت عشق به این حس بلاتکلیفی ست
لطف تو شاملم آیا بشود یا نشود
من فقط روبروی گنبد تو خم شده ام
کمرم غیر در خانه ی تو تا نشود
هر قدر باشد اگر دورِ ضریح تو شلوغ
من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود
مرده را زنده کند خواب نسیم حرمت
کار اعجاز شما با دم عیسی نشود
امن تر از حرمت نیست همان بهتر که
کودک گمشده در صحن تو پیدا نشود
بهتر از این؟ که کسی لحظه ی پابوسی تو
نفس آخر خود را بکشد پا نشود
دردهایم به تو نزدیک ترم کرده طبیب
حرفم این است که یک وقت مداوا نشود
من دخیل دل خود را به طوری بستم
که به این راحتی آقا گره اش وا نشود
امتحان کرده ام این را حرمت دیدم که
هیچ چیزی قسم حضرت زهرا نشود
آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کشت
عاشقی با اگر و شاید و اما نشود
____________________________________
آخ که چقدر من این شعر رو دوست دارم! اصن باید دهن شاعرش رو عسل گرفت
ینی با این شعرا باید زندگی کرد!
روزی همه بشود بی گمان!
حال این روزای من شده این{+++}
این نماهنگ هم خواستید دانلود کنید، اگه نخواستید حتما دانلودش کنید! {+++}
***************************************************************
کلام معصوم: سوگند به آن کس که جانم در دست اوست این علی و تنها شیعیان او هستند که در روز قیامت رستگار خواهند بود.{حضرت رسول(ص)} الشهاب فی الحکم و الآداب ص 57
پیام شهید:حرمت خون شهدای اسلام را نگهدارید، جدایی ها را از بین بردارید، دلهایتان را به همدیگر پیوند دهید، وسوسه های دنیا شما را مشغول نکند که زیان کار خواهید بود.{شهید محمد مهاجرانی}
کاملا بی ربط: قلبی که هرجا گیر کنه قلب نیست، قلابه!
جوان انقلابی:
سلام
انشاالله روزیتان شود چندین باره. این روایتی هم که بیان کردید توی کتاب کامل الزیارات دقیقا ذکر شده.
عاشقی درد سری بود نمی دانستیم
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم
پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط،بی بال و پری بود نمی دانستیم
یاریحان
با توام، با تو خدا را! بزنم یا نزنم؟
همه حرف دلم با تو همین است که دوست...
چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟
عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟
گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟
از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:
دست بر میوهی حوا بزنم یا نزنم ؟
به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟
دست بر دست همه عمر در این تردیدم:
بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟