راضی نبود!!!
عقید می نویسد:
آقا میدونی اصلا چیه؟
دو ساعت نشستم یه مطلبی رو نوشتم! برای وبلاگم ولی هر کاری می کردم نمایشش بدم ارور میداد!!!
میدونی مطلبش چی بود؟
راجع به دوست آسمانیم بود.
میشناسیش؟
"شهید مهدی زین الدین"
حاج مهدی غلامتم.
بگذریم...
آقا ی خاطره بود از زبان مادر حاج مهدی هر کاری کردم بذارم،نشد!!!
حاج مهدی راضی نبودی!!!!
خب می گفتی دو ساعت نوکرتم کور نمیشدیم پای کامپیوتر تا بنویسیمش!
ولی من کم نمیارم،بالا خره میذارمش،ولی اون خاطره ی مادرتون رو نمیگم چون راضی نیستی،بلکه خاطره ی دوستاتون رو میذارم.
آقا هرکی دوست آسمونیش حاج مهدیه من دارم خاطره هاش رو میگم.
"بسم الله"
با بیان خاطره ادامه دارد...