تهران - کربلا

.
تهران - کربلا

بده در راه خدا من به خدا محتاجم
من به بخشندگی آلِ عبا محتاجم

از قنوتِ سحرِ مادرتان جاماندم
پسرِ حضرت زهرا به دعا محتاجم

مهربان ، کاش زُهیری بَغلم می کردی
من به آغوشِ پُر از مهرِ شما محتاجم

شوقِ پرواز بده روحِ زمین گیرِ مرا
به جنونِ سرِ اِیوان طلا محتاجم

دودِ این شهر مرا از نفس انداخته است
به هوای حرم کربُبلا محتاجم

چقدَر گریه کنم تا نبری از یادم
در سراشیبیِ قبرم به شما محتاجم...

دست دوستی!!!

دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۰۱ ب.ظ

اینایی که بعد از سفر روحانی به نیویورک به دو بخش عمده‌ی موافقان و مخالفان برقراری رابطه تقسیم شدن:

موافقان رابطه:

1-متوهمین: افرادی هستن که فکر می‌کنن که سفر روحانی به آمریکا به این معناست که تا 2 ماه دیگه هواپیمایی ماهان خط مستقیم تهران-لاس وگاس رو افتتاح می‌کنه و نهایتاً تا 6 ماه بعد پایگاه اینترنتی Xultrahard.com آدرس خودش رو به Xultrahard.ir تغییر میده و در مراسم رونمایی از طراحی تازه‌ی این سایت، محمد جواد ظریف خودش شخصاً روبان رو قیچی میکنه.
این افراد که غالباً منتظرِ نتیجه گرفتن در کمترین زمان هستن، لذا اگر تا سال دیگه شاهد برگزاری مراسم پایانی AVN در تالار همایشهای صداوسیما نباشیم، استتوس میذارن: من دیگه رأی نمیدم!

2-تحلیلگران عرصه‌ی توپ قل قلی: این دسته فک می‌کنن تیرگی رابطه ایران با آمریکا، چیزی تو مایه‌های قهر ممد با حامد تو محل هستش. پس چه بهتر که هر چه زودتر همدیگه رو ماچ ‌کنن و دوباره برن گل کوچیک. هورااااااااااااا!

3-ممل آمریکایی‌ها: کلاً مهم نیست طرف رابطه کیه. هر چی باشه حق با آمریکاست. به حسین میگن "پرزیدنت" و پیام نوروزیش رو نه تنها در فضای مجازی به اشتراک میذارن بلکه میدن با فونت Arial رو ... هاشون خال بکوبن. کعبه‌ی آمالاشونم روزیه که با بر و بچز وایسن تو صف مش دونالدز تا یه بیگ مک بزنن به بدن و با آرمانهای عمو سام فقید تجدید میثاق کنن. این افراد معتقدن آمریکا و اسرائیل به ذات خود ندارند عیبی، هر عیب که هست در خوب ... ماست.

مخالفان:

1-هوخشتره‌های ساکن لس آنجلس که از این واقعه به عنوان "سوپاپ اطمینان" یاد میکنن و از این که بازگشت ولیعهد مجدداً به سامانه‌ی باقر دایورت شده میرن تو صفحه‌هاشون مینویسن: هه! باز خرتان کردند!

2-آقا مقدادا و قاطبه نماینده‌های مجلس که فک می‌کنن حالا که گفتن با آمریکا قهرن، دیگه قهر قهر تا روز قیامت. فحش میدن، لنگه کفش پرت میکنن و گه گاه پرچم آتیش میزنن.

و در آخر :|

چقدر سخت گذشتیم این مرز مهران را...

دوشنبه, ۹ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۵۸ ب.ظ

عقید مینویسد:

 

خدایی دلمان برای وبمان تنگیده بود!

 

از من نیاز میرسد و از تو ناز حسین               عجب درد سری شده سفر کربلای من

 

سفر کربلای من:

 

+وقتی صبح بعد از نماز صبح خوابت نمیبره و دلت شوره قراری که گذاشتی رو میزنه! و حتی پرچمی که آماده کردی برای پیاده روی اربعین که روی مبل گذاشتی کنار کیف کولیت که جا نمونه!

+وقتی سر قرار حاضر میشی و وسایلت رو توی صندوق عقب ماشین میذاری، و حتی پرچم رو!!

+وقتی از محله ی خودت که خراسونه قراره بری مرقد امام به کاروانی که از خراسان اومده ملحق بشی!

+وقتی پرچم رو یادت میفته که جا گذاشتی تو صندوق عقب آژانس!!

وقتی...

+وتی لب مرز مهران میرسی و سیل جمعیت مشتاق اربعین رو میبینی!

+وقتی ساعت 8 صبح میرسی به مرز مهران و ساعت 1 بعد از ظهر نمازت رو تازه تو نقطه صفر مرزی میخونی و انقد مهر ورود زدن به خاک عراق به پاسپورتت طول میکشه که نماز مغرب و عشات رو هم تو نقطه صفر مرزی میخونی!!

+وقتی تازه ساعت 8 شب همون روز راه میفتی سمت نجف بدون خوردن ناهار و شام!!

+وقتی از ازدیاد جمعیت کانتینر میاد و مردم رو میریزه توش و میبره سمت نجف!!

+وقتی میرسی نجف و از کنار صحن در حال ساخت حضرت زهرا(سلام الله علیه) میگذری!

+وقتی تو نجف اشک شوقت میاد! اشک ذوقت میاد!! نه از روی ناراحتی! از روی شادیت و از روی آرامشی که داری پیش پدر واقعیت!

+وقتی دِهین های نجف دلت رو میبره و یا حتی فلافل هاش و آب انارای قرمز و آب پرتقال شیرینش!

+وقتی ناهار هتلت بعد از یه روز سخت طی کردن تو مرزت ماهی باشه که دوست داری! اونم با لیموترش!

وقتی...

+وقتی کم کم مخ مدیر کاروان رو میزنی که آقاجون ما این حرفا حالیمون نیست!! باید بذاری پیاده بریم!

+وقتی مدیر کاروان براتون از نا امنی و این چیزا صحبت میکنه و آخرش میگه نباید برید!!

+وقتی صبح زود با بچه ها هتل رو ترک میکنی و جیم فنگ میشی!!

+وقتی از ستون شماره ی 1 تا 180 نزدیک به دو کیلومتر رو باید پیاده بری تا برسی  به ستون شماره ی 1 جاده کربلا!

+وقتی تو راه به فکر هیچی نیستی و فقط به تعداد زیاد شدن ستون ها دقت میکنی! دوست داری برسی به ستون 1452

+وقتی تو راه به قول حاج آقا پناهیان اگه دچار تکبر بشی تو راه رفتن یهو میبینی یه بچه ازت جلو میزنه!!

+وقتی دو روز اصن غذای درست حسابی نخوردی و فقط با تنقلاتی که تو راه بهت دادن سیر میشی و احساس گشنگی نداری!!

+وقتی ی جا از شدت گشنگی دیگه نمیتونی راه بری و یهو جلوت چلو گوشت و مرغ بریون میذارن!!!!

+وقتی ستون های آخر رو با پا درد فراوان و خستگی شدید داری پشت سر میذاری به عشق رسیدن به حرم!!

+وقتی از خستگی دلت میخواد بشینی گریه کنی و دیگه راه نری ولی چشمت به گنبد علمدار کربلا میفته و بی درنگ ادامه میدی!

+وقتی میرسی به بین الحرمین و دوراهی بهشت که ندونی اول اینجا و یا اول اونجا!!

+وقتی ساعت 2 شب میرسی هتل و میپری تو حموم و 45 دقیقه زیر آب داغ میشینی تا رگای پات باز بشه که نمیشه!!

وقتی...

+وقتی اندفه دلت میخواد همش از باب الزینبیه وارد حرم امام حسین(علیه السلام) بشی!

+وقتی میخوای بری سمت ضریح و فشار قبر رو حس میکنی از طرف جمعیت!

+وقتی میرسی به ضریح و میخوای برگردی دیگه برگشتت با خداس که ازونجا چطور بیای بیرون!!

+وقتی چشمت به این گنبد و بارگاه میفته و یاد همه کسایی میفتی که التماس دعا گفتن و بهت گفتن که چی بگی!

+وقتی ضریح حضرت عباس(علیه السلام) از شدت فشار جمعیت یک از ستون هاش میشکنه!!

+وقتی همه ی مردم رو از ضریح بیرون میکنند و از مانیتورها و مانیتور بین الحرمین فیلم تعمیر ضریح رو پخش میکنند که دارند جوش میدن!

+وقتی اشک از چشمت میاد برخلاف نجف!!

وقتی...

+وقتی به سمت کاظمین در حرکتی و دلت هوای مشهد رو داره!!

+وقتی میرسی کاظمین و به دلیل نبودن هتلمون تو کاظمین از نماز ظهر تا نماز مغرب میمونی تو حرم!!

+وقتی توی صحن مثل حرم امام رضا(علیه السلام) رواق زدن!

+وقتی سفرت تمام شده و داری برمیگردی و برای یک شب خواب میری بغداد!

+وقتی تا از اتوبوس پیاده میشی این شرطه های عراقی میگن سریع وارد هتل بشید که امنیت نیست!!

+وقتی فردا صبح به سمت مهران در حرکتی و ظهر میرسی و یاد رفتنت میفتی!!

+وقتی پاسپورتت خیلی راحت مهر خروج و ورود میخوره و میگی چقدر سخت گذشتیم این مرز مهران را...!

+وقتی لحظه به لحظه به تهران نزدیک تر میشی و به این فکر میکنی که کجا بودی!!

+وقتی 2 ساعت مونده به نماز صبح میرسی قم و از کاروانت جدا میشی که تو به تهران برسی و آنها به مشهدشون!!

+وقتی با 3 هزارتومن میرسی ترمینال جنوب تهران و کل مسیر خواب بودی!!

+وقتی نماز صبحت رو تو خونه میخونی بعد از بوسیدن دست و روی مادر و بوسیدن پیشونی پدر!!

+وقتی راحت میخوابی و وقتی از خواب بلند میشی میگی مثل یک خواب بود... مثل یک رویا...

+وقتی روز از نو و روزی از نو و وقتی نداری برای درس خوندن امتحانی که فرداش داری!!

+وقتی تو کل سفرت سرما نمیخوری به محض رسیدن تهران سرما میخوری!!

وقتی...

وقتی که دیگر گذشت... و این نیز بگذرد...

 

و چه سخت گذشتیم مرز مهران را...

 

+++محمدمقداد+++

تـــهران - کـــربلا

چهارشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۵ ب.ظ

 

سلام

عزاداری هاتون قبول

دلیل بروز رسانی نشدن وبلاگم ماه محرم بود!

البته بخش عمدش پیگیر نبودن خودم بوده! :)

از دوستانی که جویای احوالات ما بودند بسیار تشکر میکنم.

 

++++++

 

بی مقدمه میرم سر اصل مطلب! تا حالا به اسم زیر دقت کردید؟!

 

تــــهران - کــــربلا

 

میدونستم که دقت کردید! :)

(میخواستم هیجان انگیزش کنم)! :)

 

انشاالله خدا بخواد و حرف و حدیثی پیش نیاد اربعین راهی کربلا هستم...!

 

بیشتر توضیح بدم؟! گفتم ک!

 

"وعده ی ما راهپیمایی بزرگ اربعین حسینی"

 

الان مطمئنم ک جا افتاد! :)

 

چقد من میخندم تو محرمیه! :|

:(

 

قسمته همتون بشه انشاالله

 

+++

کامنت ها باز است

+++

کلیک کنید.

+++

آقایونی که ساکن تهران هستند انشاالله اینجا برن:

 

شهادت حضرت رقیه سادات(سلام الله علیه)

شنبه 1392/9/16

از ساعت 21

سخنران حجت الاسلام سید رضا عمادی

ذاکرالحسین حاج حسین سیب سرخی

مکان پیروزی-بعد از چهار راه کوکاکولا-نبش خیابان کریمشاهیان-حسینیه جوانان حسینی

 

یاعلی شاه علی