تهران - کربلا

.
تهران - کربلا

بده در راه خدا من به خدا محتاجم
من به بخشندگی آلِ عبا محتاجم

از قنوتِ سحرِ مادرتان جاماندم
پسرِ حضرت زهرا به دعا محتاجم

مهربان ، کاش زُهیری بَغلم می کردی
من به آغوشِ پُر از مهرِ شما محتاجم

شوقِ پرواز بده روحِ زمین گیرِ مرا
به جنونِ سرِ اِیوان طلا محتاجم

دودِ این شهر مرا از نفس انداخته است
به هوای حرم کربُبلا محتاجم

چقدَر گریه کنم تا نبری از یادم
در سراشیبیِ قبرم به شما محتاجم...

ویزای بهشت

جمعه, ۴ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۱۰ ب.ظ

عقید مینویسد:


بر آن شدم تا تمثیلات آیت الله مجتهدی تهرانی(رضوان الله علیه) رو براتون بذارم.


"ویزای بهشت:محبت امیر المومنین(علیه السلام)"


چنانکه برای ورود به کشور های دیگر احتیاج به تذکره و ویزا میباشیم،همانطور هم بهشت جواز میخواهد و اجازه ورود به بهشت با حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) میباشد که جواز آن دوستی با حضرت است.

پیامبر(صل الله علیه و آله):برای هر مکانی گذر کردنی است و عبور از صراط با محبت علی بن ابیطالب(علیه السلام) است.1

(هر مکانی گذر نامه دارد و گذر نامه از صراط محبت امیرالمومنین(علیه السلام) است).

در بهشت اجاره نامه و پول نمی خواهد ولی سند زدن غرفه های بهشت با امام حسین(علیه السلام) است.

که باید در دنیا کربلا رفته باشی وگرنه چند روز مهمان این کربلایی و چند روز مهمان کربلای دیگری هستی.

امام صادق(علیه السلام): هر کسی به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) نیامده باشد تا بمیرد و اگر چه که گمان کند شیعه ماست ولی او شیعه حقیقی ما نیست و اگر هم بهشتی شود از میهمانان بهشت است.2


هر کس که گریست در عزای تو حسین

او را برسد لطف خدای تو حسین

در باغ بهشت هم بُود خانه بدوش

هر کس نرود به کربلای تو حسین.3

_____________________________

پ.ن1: مناقب ابن شهر آشوب/7/2

پ.ن2: کامل الزیارات/356

پ.ن3: سید رضا موید

پ.ن4: نوای وبلاگ تا سوم شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیه) تغییر نخواهد کرد.



کاملا بی ربط: در این دنیای رنگی،همه رنگی قشنگه الا دو رنگی...!

ماه دورازدهم...

سه شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۳۴ ب.ظ

عقید مینویسد:


ماه دوازدهم آمد...

ماه دوازدهم نیامد...

العجل العجل یا مولانا یا صاحب الزمان(عجل الله فرجه الشریف)


عقید ولادت امام حسن عسکری(علیه السلام) را به تمام شیعیان جهان تبریک عرض میکند


یه شعر:


از ازل آب و گلم گفت : که من کوثری ام

فاطمی دین و حسینی ، حسنی ، حیدری ام

همه ی دلخوشی ام ای گل زهرا  این است

که خوش اقبال از این مرحمت داوری ام

سر در قصر بهشتی دلم بنوشتند

که مسلمان مرام حسن عسگری ام

چه کسی مثل من دل شده دلبر دارد ؟

چه کسی مثل تو ای دوست کند دلبری ام ؟

من که مجنونم و آشفته  تورا می خوانم

سر بازار غمت یوسف من مشتری ام

به همه نسل بنی فاطمه سوگند که من

تا صف حشر بگویم که علی اکبری ام


کاملا بی ربط: مثل همیشه برای تو مینویسم،تو به نیت هرکسی دوست داری بخوان!

چرا کلاغ ها به خانه نمی رسند؟!

شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۱، ۰۳:۱۰ ب.ظ
عقید مینویسد:

"گفت و گوی من با کلاغ حیاطمون!"

خسته شده بود و درد به بال هایش دویده بود.باد سرد پاییزی نمی گذاشت به سمت باغ های اطراف شهر پرواز کند.
درختان توی مه،دور تر از جایی که بودند به نظر می رسیدند.بال هایش مثل دو قطعه سنگ بر تن سرما زده اش سنگینی می کرد.با یاد لانه بی حس شد و روی آنتن پشت بامی فرود آمد.
از قار قار خودش بدش آمد:نباید توی این هوای ناجور دورتر می رفتم!
کوشید به یاد آورد از چه زمانی لانه اش را ترک کرده است.به خاطر آورد،بهار که بود نم نم باران را از لانه اش تماشا می کرد.قطره های ریز باران مثل پرده ی توری نازکی روی درخت ها و رودخانه و خانه های اطراف شهر کشیده می شد.
باران بند می آمد و گاهی رنگین کمان در گوشه ی آسمان باز می شد.
دلش می خواست آنقدر پرواز کند تا برسد به رنگین کمان.آن روز ها خیال می کرد رنگین کمان مثل یک رودخانه است و او می تواند خود را بزند به رنگ های جاری!،پر و بالش را بشوید،آبی و سفید و صورتی شود.بعد برگردد پیش دوستانش  و پز بال های رنگی اش را بدهد!
باز هم از قار قار خودش متنفر شد:کلاغ احمق! یه کلاغ واقعی همیشه یه کلاغه نه طوطی!
آهسته به همه ی قصه گوهای دنیا التماس کرد:
پدر بزرگ ها،مادر بزرگ ها،قصه گو های مهربون! شما که قصه های خوب برای بچه های نازنینتون می گین،کار بسیار خوبی می کنین؛اما چرا در آخر قصه هاتون هیچ کلاغی به خونه اش نمی رسه؟! به خدا این عادلانه نیس...
دو قطره اشک سر خورد روی منقارش.ساکت شد،بی صدا گریه کرد...
تنها دلش می خواست یک قصه گوی مهربان،کودکی را کنارش نشانده باشد و برایش قصه بگوید.آرزو می کرد قصه گو در پایان قصه دلش به حال کلاغ ها بسوزد.
حتم داشت روزی از روز ها به خانه اش خواهد رسید،و آن، روز مرگش بود...


کاملا بی ربط:توی مارپله ی زندگی،مهره نباش که هرچی گفتن بگی باشه...! تاس باش که هرچی گفتی بگن باشه.